جن در فرهنگعقاید جن در فرهنگ و ادبیات عامهمردم و مسلمانان جایگاه ویژهای به خود اختصاص داده است. فهرست مندرجات۲ - اقسام جن در لسان مردم عرب ۳ - تقسیم دیگر جن در منابع فارسی و عربی ۴ - روایت از قول ابنعباس ۵ - روایتی از عبداللهبن مسعود ۶ - اعتقادات در باره جن ۶.۱ - جنیان مسلمان زیبا و جنیان کافر زشت ۶.۲ - تغییر شکل جن به صورت انسان ۶.۳ - آزار جنیان به زنهای زائو و نوزادان ۶.۴ - اعتقاد عربها به ازدواج انسان و جن ۶.۵ - فرزندانی از ازدواج انسان و جن ۶.۶ - مخدوم جنیان ۶.۷ - نسبت ساخت بعضی اشیا به اجنه ۶.۸ - جن علت مرض سرع ۶.۹ - جن زدگی به علت خوابیدن در آستانه در ۶.۱۰ - هر کودک یک همزاد جنی ۶.۱۱ - قابله بچه جن ۶.۱۲ - جایگاه جنّیان به اعتقاد عوام عرب ۶.۱۳ - قصه اسارت جنّها در سبو یا قمقمه ۶.۱۴ - اوضاع اجتماعی جنّیان ۶.۱۵ - زعفر پادشاه جنّیان ۶.۱۶ - صدای جن ۶.۱۷ - ارتباط شاعران عرب با جنیان ۶.۱۸ - جن در ادبیات داستانی و حماسی ایران ۶.۱۹ - پری ترجمهفارسی جن ۶.۲۰ - هراس عوام ایرانیان از جنیان ۶.۲۱ - دفع شر جن با کمک برخی سنگها ۷ - جن در فرهنگ عامه دیگر مسلمانان جهان ۷.۱ - عقاید مسلمانان هند درباره جن ۷.۲ - جن در میان مسلمانان اندونزی ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - جن و حنمردم عرب موجودات نامرئی را به جنّ و حِنّ تقسیم میکردند و جنّ را از حنّ برتر میشمردند. [۱]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۹۳، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
بهزعم ایشان، حنّ ضعفای جنّ بودند [۲]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۲، ص ۱۳۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
و برخی معتقد بودند که جنّ و حنّ دو موجود بهکلی متفاوتاند که به یکدیگر ارتباطی ندارند. [۳]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۲۹۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۲ - اقسام جن در لسان مردم عربجنّ را به گونههای دیگر نیز تقسیم کرده بودند: جنّ اگر کافر و فاسد بود، شیطان؛ چون به آسمان بر میآمد که استراق سمع کند، مارِد؛ اگر از این هم بیشتر فساد میکرد، عِفریت و چون ازین درجه فساد هم میگذشت، عَبْقَری نامیده میشد. [۴]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۲۹۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۵]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص۱۹۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۶]
نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة المناقب: در مناقب میر سیدعلی همدانی، ج۱، ص ۲۴۸ـ۲۴۹، چاپ سیده اشرف ظفر، اسلامآباد ۱۳۷۴ ش.
[۷]
علی ریاحی، زار و باد و بلوچ، ج۱، ص ۲۳ـ۲۶، تهران ۱۳۵۶ ش.
به روایت جاحظ (متوفی ح ۲۵۵) [۸]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۵۸، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
هر نوع جنّ، چه مذکر چه مؤنث، که به صورتهای گوناگون بر مسافران ظاهر میشد، غول بود [۹]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص ۳۷۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
[۱۰]
نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة المناقب: در مناقب میر سیدعلی همدانی، ج۱، ص ۲۴۹، چاپ سیده اشرف ظفر، اسلامآباد ۱۳۷۴ ش.
و سِعلاه نامی بود که فقط بر جنّهای مؤنث اطلاق میشد. [۱۱]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۵۹، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
به جنّ معمولی، اگر در میان مردم زندگی میکرد و آزاری به کسی نمیرساند، عامر (جمع آن: عُمّار) میگفتند؛ اگر به کودکان آزار میرساند، آن را ارواح مینامیدند [۱۲]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۹۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
و اگر طاهر و خوب بود، آن را مَلَک میخواندند. [۱۳]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۹۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر) ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ (چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
به جنّی که بدنش مانند نصف بدن انسان بود (یک چشم و یک پا داشت) و بسیار به مسافران صدمه میزد و گاهی ایشان را هلاک میکرد، شِقّ میگفتند. [۱۴]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۰۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
طوسی [۱۵]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۵۰۷، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
قسمی جنّ را در هند معرفی کرده که از سر تا کمر، بهصورت انسان بوده و از کمر به پایین، بهشکل حیوانات است.
۳ - تقسیم دیگر جن در منابع فارسی و عربیقسم دیگر جنّ، که در منابع فارسی و عربی ذکر شده است، نسناس نام دارد که مانند شقّ یک چشم و یک پا بیشتر نداشته و با ایجاد آتشسوزی در خانهها، آزار میرسانده است. جنّ دیگری بهنام غَدّار، به اعمال جنسی علاقه داشته و گاه به خواسته خلاف خود میرسیده است [۱۶]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۸، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
[۱۷]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۹۹، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۱۸]
احمدبن عمر نظامی، چهار مقاله، ص ۱۴ـ ۱۵ف چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ ش.
[۱۹]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص ۳۷۱، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
جنّیان، بهصورتهای گوناگون، در متون عربی و فارسی و نیز فرهنگ عامه ایرانیان وصف شدهاند. از رسول اکرم روایت شده است که جنّیان سه قسماند: آنهایی که بال دارند و پرواز میکنند، [۲۰]
کتاب ألف لیلة و لیلة، چاپ محسن مهدی، ج ۱، ص ۵۴۰، لیدن: بریل، ۱۹۸۴.
آنهایی که شبیه مار و سگاند و آنهایی که در سفرند و به جاهای گوناگون میروند. [۲۱]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۲۸۱، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
[۲۲]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۶، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
۴ - روایت از قول ابنعباساز قول ابنعباس (متوفی ۶۸) روایت کردهاند که سگِ سیاه، جنّ است و سگِ خالدار، حنّ. [۲۳]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۲۹۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
در روایتی دیگر، منسوب به رسول اکرم، سگ سیاهی که بالای چشمهایش دو لکه باشد (سگهایی که زردشتیان ایران آنها را سگ چارچشم مینامیدند)، شیطان خوانده شده است. [۲۴]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۲۹۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۵ - روایتی از عبداللهبن مسعوددر روایتی از عبداللهبن مسعود (متوفی ۳۲)، در لیلة الجنّ، برخی از جنّیانی که برای استماع قرآن به حضور پیامبر آمده بودند، به شکل کرکس و مار و برخی دیگر به صورت مردانی سیاه بودند که جامه سپید در بر داشتند. [۲۵]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۲۷۸ـ۲۸۰، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
[۲۶]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۵ ۵۲۶، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
از عبداللهبن مسعود نقل شده است که وی قومی از زُط را دید و گفت که اینها همانندترین مردم به جنّیانیاند که در لیلة الجن دیدم. [۲۷]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۰۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۲۸]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۲۸۰، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
۶ - اعتقادات در باره جنبرخی از حیواناتی که جنّیان میتوانند به صورت آنها ظاهر شوند، عبارتاند از: مار، بُز، غزال، پازَن کوهی،گاونر، کبوتر، گربه (خاصه گربه سیاه)، سگ، اسب و گورخر . [۲۹]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۵، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
[۳۰]
عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ج۱، ص ۲۲۵، ۱۳۵۸ ش.
ممکن است جنّیان بهصورت اژدها و دیگر موجودات نیز ظاهر شوند. [۳۱]
سلطان محمدبن حسن استرآبادی، تحفة المجالس، ص ۶۲، تهران.
هنگامی که جنّها بهصورت حیوانات شکاری در میآیند، در بعضی از نقاط ایران آنها را «شکار ابوجهل» مینامند تا از حیوانات معمولی شکاری، که «شکار ابراهیم» نامیده میشوند، مجزا باشند. این نکته یادآور گزارش جاحظ [۳۲]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۳۰۹، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
است که عربهای قدیم گاه آهوان را گلههای جنّ میدانستند.
اعراب، موش و سوسمار و خارپشت و شترمرغ و غزال را از اول شب شکار نمیکردند، زیرا معتقد بودند که آنها مرکب جنّیاناند [۳۳]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۴۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۳۴]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۳۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
اما، جنّیان، خرگوش و کفتار را مرکب نمیگیرند. [۳۵]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۴۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۶.۱ - جنیان مسلمان زیبا و جنیان کافر زشتدر عقاید عامه ایرانیان، جنّیانِ مسلمان زیبا و جنّیانِ کافر زشت و مهیب هستند که برخی سرِ دراز، یک چشم در میان پیشانی و دندانهای دراز و تیز دارند. [۳۶]
سلطان محمدبن حسن استرآبادی، تحفة المجالس، ص ۴۵ـ۴۶، تهران.
[۳۷]
سلطان محمدبن حسن استرآبادی، تحفة المجالس، ص ۶۲ـ۶۴، تهران.
برخی از جنّها ممکن است بدن انسان یا سر حیوان داشته باشند یا دست و پایشان مانند دست و پای حیوانات باشد [۳۸]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۳۹]
محمدبن احمد بیغمی، دارابنامه، ج ۲، ص ۷۱۵، چاپ ذبیحالله صفا، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
یا از دهانشان آتش زبانه بزند و از بدنشان بوی بد متصاعد شود و معمولاً میتوانند به هرصورتی که بخواهند، در آیند [۴۰]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۴۱]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۹، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۴۲]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۹۷ـ ۴۹۸، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
اما، غول به هرصورتی که در آید، نمیتواند پایش را، که به شکل پای خر است، تغییر دهد [۴۳]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص۲۲۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۴۴]
کتاب ألف لیلة و لیلة، ج ۱، ص ۵۴۷، چاپ محسن مهدی، لیدن: بریل، ۱۹۸۴.
۶.۲ - تغییر شکل جن به صورت انسانبعضی جنّیان، برای گمراه کردن و از بین بردن انسانها، خودشان را به شکل آدمی در میآورند. [۴۵]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۷، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
نوعی جنّ، که مردآزما یا مردهآزما خوانده میشود، بسیار زشت و هراسناک است و خودش را به مردی که میخواهد او را طعمه خود سازد، نشان میدهد. اگر مرد از او بترسد، مردآزما به او آزار میرساند یا او را میکُشد، اما اگر نترسد، دوست او میشود و در زندگی کمکش میکند. [۴۶]
محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، ج۱، ص ۴۴، هنر و مردم، ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵).
[۴۷]
محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، ج۱، ص ۴۹ـ۵۰، هنر و مردم، ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵).
[۴۸]
عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ج۱، ص ۲۲۵، ۱۳۵۸ ش.
۶.۳ - آزار جنیان به زنهای زائو و نوزادانبنا بر عقاید عامیانه در ایران، جنّیان به زنهای زائو و نوزادان بسیار آزار میرسانند؛ ازاینرو، در یکی دو هفته اول پس از زایمان، زائو و نوزاد را حتیالمقدور تنها نمیگذارند، اما بعد از اینکه زائو به حمام رفت و پاک شد، خطر آزار جنّیان بسیار کاهش مییابد. [۴۹]
عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ج۱، ص ۲۲۶، ۱۳۵۸ ش.
در خراسان، مرضی را که به دخالت جنّیان گریبانگیر نوزاد میشود، «آن دردها» مینامند. در این بیماری بچه کبود و متشنج میشود و اندکی بعد میمیرد. [۵۰]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص ۱۵۶، تهران ۱۳۶۳ ش.
در شب ششم پس از زایمان، احتمال جنزدگی نوزادان به اوج میرسد.
در این شب، سروصدای زیادی در اتاق زائو راه میاندازند و باروت و طرقه در آتش میریزند. این کارها ــ که شبیه کارهای شایع برای راندن آل است جنّیان را از زائو و نوزاد دور نگه میدارد. علاوه بر این، فقط کسانی که در هنگام زایمان حضور داشتهاند، اجازه دارند در چند روز اول پس از زایمان، از زائو و نوزاد دیدن کنند تا مبادا جنّی خودش را به شکل یکی از دوستان یا نزدیکان زائو در آورد و به او صدمه بزند. عوام خراسان معتقدند که معمولاً خرابکاریهای جنّیان با فرا رسیدن روز متوقف میشود. [۵۱]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۱۴۰، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۵۲]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۵۳]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۱۴۶، تهران ۱۳۶۳ ش.
همچنین باید در اتاق زائو آلات و اسباب آهنی زیادی گذاشت، زیرا جنّ از آهن میترسد، [۵۴]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص ۱۳۸، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۵۵]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص ۱۴۳، تهران ۱۳۶۳ ش.
چنانکه اگر کسی بتواند سوزن آهنی به بدن یا لباس جنّی وارد کند، آن جنّ را تحت اختیار خودش در میآورد، زیرا ترس شدید جنّ از آهن اجازه نمیدهد که خودش آهن را از لباس یا تنش بیرون بکشد و در این مورد محتاج کمک آدمیان است . [۵۶]
محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، ج۱، ص ۴۷ـ ۴۸، تهران ۱۳۷۸ ش.
۶.۴ - اعتقاد عربها به ازدواج انسان و جنعربها ازدواج بین انسان و جنّ را مقدور میدانستند و معتقد بودند که جنّیانی که عاشق بنیآدم میشوند، ممکن است معشوقشان را بدزدند. [۵۷]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۵، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
جاحظ [۵۸]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۶۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
دعاهایی را نقل کرده است که نشان میدهد به نظر برخی، آمیزش جنسی جنّ و انسان مقدور بوده است.
قصه قمرالزمان در کتاب ألف لیلة و لیلة [۵۹]
کتاب ألف لیلة و لیلة، چاپ محسن مهدی، ج ۱، ص ۵۳۹ ۵۵۲، لیدن: بریل، ۱۹۸۴.
نیز در باره عشق جنّیهای به نام میمونه به شاهزادهای به نام قمرالزمان و عشق جنّی کافر به نام دنهش به دختر شاهی دیگر است. عشق بین آدمی و جنّ موضوع برخی کتابهای داستانی بوده است. [۶۰]
ابنندیم، ج۱، ص ۳۶۷.
۶.۵ - فرزندانی از ازدواج انسان و جنگاهی از ازدواج جنّ و انسان فرزندانی متولد میشدند و به همین مناسبت، برخی قبایل عرب خود را از احفاد جنّیان میدانستند. [۶۱]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۹۳، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۶۲]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۹۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
بنا به برخی تفاسیر، یکی از والدین ملکه سبا، بلقیس، جنّ بوده است، چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی [۶۳]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۳۱، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
آمده که مادر بلقیس جنّیهای به نام ریحانه بوده و بدین ترتیب، همسر حضرت سلیمان علیهالسلام نیمهجنّی بوده است و ازاینرو، جنّیانی که در خدمت آن حضرت بودند، میترسیدند که اگر از ازدواج او با بلقیس فرزندانی بهوجود بیاید، آنها مجبور شوند تا ابد در خدمت حضرت سلیمان بمانند و به همین سبب میکوشیدند بلقیس را از چشم سلیمان بیندازند، تا جایی که به او میگفتند بلقیس دیوانه است و پاهایش به شکل پای خر یا قسمی دیگر از چهارپایان است. [۶۴]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۴۷ـ۴۹، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
هنگامی که سلیمان درگذشت پادشاه جنّیان، زَوبَعَه، به چهار گوشه عالم رفت و خبر مرگ سلیمان را به جنّیان رساند و دستور داد که از کار دست بکشند و یکی از ایشان کتیبهای ساخت و آنچه را که ساخته بودند، در آن یاد کرد. [۶۵]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۵۲، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
جاحظ [۶۶]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۰۳، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
نیز نوشته است که عرب اعتقاد داشتند جنّیان خبر مرگ پادشاهان را به مردم میدهند.
نقل است پس از اینکه حضرت سلیمان جنّیان را به خدمت خویش در آورد، ایشان را بر ۲۵ فرسنگ از لشکرگاه خود فرمانروا ساخت. [۶۷]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۲۱ـ۲۲، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
[۶۸]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۶۹]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص ۳۷۱ـ۳۷۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
۶.۶ - مخدوم جنیاندر میان عرب، کسانی که معروف بودند به اینکه جنّیان از ایشان اطاعت میکنند، مخدوم نامیده میشدند. [۷۰]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۹۸، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر) ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ (چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
به عقیده عربها، اگر انسانی مورد علاقه یکی از افراد جنّ واقع شود، میتواند آن جنّ را ببیند یا حس کند و جنّ او را از بعضی اخبار آگاه میسازد. چنین جنّی را «رَئِی» مینامیدند. [۷۱]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۰۳، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
مُسَیلمهکذّاب، که در اواخر عهد رسول اکرم ادعای پیامبری کرد، ابتدا مدعی بود که یک رَئِی به همراه دارد، [۷۲]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۰۵، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
اما ابنعباس معتقد بود که جنّیان قادر به غیبگویی نیستند. [۷۳]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۵۴، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
۶.۷ - نسبت ساخت بعضی اشیا به اجنهساخت قالی حضرت سلیمان و بسیاری از بناهای عظیم و آلات و ادوات زندگی روزمره را به جنّیان منسوب کردهاند، از جمله ساختن کاسههای بزرگ و گرمابه و نوره. [۷۴]
ابوالفتوح رازی، ج ۱۵، ص ۲۲، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
[۷۵]
ابوالفتوح رازی، ج ۱۵، ص ۵۰، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
[۷۶]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۵۱، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
[۷۷]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص ۲۴۱، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
جاحظ [۷۸]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۸۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
در اینکه حمام ساخت جنّیان است، تردید ندارد و از دیگران نقل کرده که برخی شمشیرهای بسیار نیک هم ساخت جنّیان است.
به گمان اهل تدمر، ساختمانهایی را که نمیتوان تصور کرد ساخت انسان باشند، باید ساخته جنّیان باشند. [۷۹]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۸۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
به همین قیاس، ساخت تخت جمشید و اهرام ثلاثه و نقش کوه بیستون را به جنّیان نسبت دادهاند. [۸۰]
ابوالمؤید بلخی، عجایبالدنیا، ج۱، ص۳۹۶، چاپ ل پ سمینووا، مسکو ۱۹۹۳.
[۸۱]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۹۸، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
۶.۸ - جن علت مرض سرعبرخی از کسانی که ازدواج بین جنّ و انس را ممکن میدانستند، معتقد بودند که چون جنّی عاشق آدمی شود و در جلدش برود، آن شخص مبتلا به مرض صرع میگردد. [۸۲]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۱۸۸، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
اعتقاد به اینکه رفتن جنّ در جلد انسان، علت مرض صرع است از قدیمالایام شایع بوده است. [۸۳]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
جنّی که وارد بدن کسی میشود، درد و زجری را که به آن شخص میرسد، حس میکند. به این دلیل، یکی از راههای درمان اشخاص مبتلا به صرع این بود که دست و پای آنها را میبستند و در حالیکه دعاهای مخصوصی میخواندند، بیمار را بهشدت کتک میزدند. [۸۴]
عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ج۱، ص۲۲۰، ۱۳۵۸ ش.
[۸۵]
عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۵، ۱۳۵۸ ش.
عربها جنّی را که باعث آشفتگی فکری یا دیوانگی میشود، خابل یا خَبَل [۸۶]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۹۵، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
و بیماران روانپریش را «مجنون»، یعنی جنّزده، مینامیدند، [۸۷]
سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ذیل «جَنَّ»، قم ۱۴۰۳.
چنانکه در فارسی به این بیماران دیوانه میگویند، زیرا دیو در زبان فارسی به معنای جنّ همبهکاررفتهاست. [۸۸]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۸۹]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۹۰، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۹۰]
سعدالدین وراوینی، کتاب مرزباننامه، ج۱، ص ۷۹ـ۸۰، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/۱۹۰۹.
[۹۱]
محمدبن احمد بیغمی، دارابنامه، ج ۲، ص ۷۱۶ـ ۷۱۷، چاپ ذبیحالله صفا، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
۶.۹ - جن زدگی به علت خوابیدن در آستانه دربه نوشته جاحظ [۹۲]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۲، ص ۲۰۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
این اعتقاد عامیانه وجود داشته است که هرکس در آستانه در بخوابد، جنّزده و دیوانه میشود و جنّیان ممکن است انسان را خفه کنند. [۹۳]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۳۰۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
اینگونه عقاید را برخی از علمای قرون پنجم و ششم مردود شمردهاند. [۹۴]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۴ـ ۴۸۵، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
۶.۱۰ - هر کودک یک همزاد جنیبه اعتقاد عوام ایران، به ازای هر کودکی که در میان بنیآدم به دنیا میآید، هزار کودک از جنّیان متولد میشوند [۹۵]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج۱، ص ۴۸۴، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
و هر کودک آدمیزاد، بهجز چهارده معصوم علیهمالسلام، یک همزاد جنّ دارد (همزاد به آنچه در فرهنگ عامه اروپایی، به انگلیسی changeling (بچه عوضی)، به آلمانی Der Wechselbalg (بچه ناقص و زشتی که از آنِ شیاطین است) یا untergeschobehes kind، و به فرانسه enfant substitue (بچه جایگزین) نامیده میشود، بسیار شبیه است).
همزاد همزمان با پیدایی جنین در رحم مادر، ایجاد میشود و بچه را، حتی پیش از به دنیا آمدن، آزار میدهد و هرگاه بچه در رحم بجنبد یا نوزاد در خواب تکان بخورد، علامت آن است که همزادش او را اذیت میکند [۹۶]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص ۱۴۲ـ۱۴۳، تهران ۱۳۶۳ ش.
۶.۱۱ - قابله بچه جنگاهی زنانِ جنّیان محتاج قابله میشوند. هر قابله باید به ازای هر صد نوزاد بشر که به دنیا میآورد، یک بچه جنّ هم بهدنیا بیاورد. قابله با چشم بسته نزد زائوی جنّی برده میشود و پس از اتمام کار، یک مشت پوست پیاز به او انعام میدهند. اگر قابله موضوع را به هیچکس نگوید و پوست پیازها را زیرفرش بگذارد، هر روز صبح در زیر فرش یک سکه طلا خواهد یافت، اما اگر موضوع را بروز دهد، پوست پیازها سکه طلا نخواهند شد . ممکن است جنّیان گاه به انسانی که دوستش دارند، هدایایی ببخشد از قبیل پول، موفقیت یا توانایی درمان بعضی از بیماریها. ۶.۱۲ - جایگاه جنّیان به اعتقاد عوام عرببه اعتقاد عوام عرب، جایگاه جنّیان برخی کوهها، [۹۷]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۸۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۹۸]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص ۱۶۷، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
درختان [۹۹]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۶۹، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۱۰۰]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۷۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۱۰۱]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۵۰۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
و بیابانها بوده و گاه قبایلی از جنّها در آنها پیدا میشده است. [۱۰۲]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۰۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
پس از اینکه خداوند قوم وبار را هلاک کرد، جنّیان در سرزمین آنان ساکن شدند. [۱۰۳]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۱۵، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
در کتاب ألف لیله و لیله [۱۰۴]
کتاب ألف لیلة و لیلة، ج ۱، ص ۵۳۹، چاپ محسن مهدی، لیدن: بریل، ۱۹۸۴.
جایگاه میمونه جنّیه، چاه ذکر شده است.
به اعتقاد ایرانیان، جنّیان ممکن است هم در زمین و هم در آب زندگی کنند، اما محلهای تاریک و گرم، نظیر حمامهای قدیمی و گورستانها و خرابهها و بعضی آبانبارها و درختان، را ترجیح میدهند [۱۰۵]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۵، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
[۱۰۶]
محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، ج۱، ص ۴۸، هنر و مردم، ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵).
[۱۰۷]
چراغعلی اعظمی، «باورهای عامیانه مردم سنگسر»، ج۱، ص ۵۲، هنر و مردم، ش ۹۲ (خرداد ۱۳۴۹).
۶.۱۳ - قصه اسارت جنّها در سبو یا قمقمهدر بسیاری از قصهها نیز از اسارت جنّها در سبو یا قمقمه و کوزه آب سخن گفته شده است. [۱۰۸]
کتاب ألف لیلة و لیلة، ج ۱، ص ۵۳۹، ج ۱، ص ۹۱، چاپ محسن مهدی، لیدن: بریل، ۱۹۸۴.
جنّیانی که در زمین زندگی میکنند در سراسر جهان پراکندهاند، اما بیشتر در شام، هند و سرزمین وبار یافت میشوند. [۱۰۹]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۵۰۷، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۱۱۰]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۵۰۹، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۱۱۱]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۵۱۱، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
۶.۱۴ - اوضاع اجتماعی جنّیاناوضاع اجتماعی جنّیان را همانند اوضاع اجتماعی جوامع بشری میدانستند [۱۱۲]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص ۴۸۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۱۱۳]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص ۳۶۸ـ ۳۷۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
[۱۱۴]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۷، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
[۱۱۵]
محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، ج۱، ص ۴۸، هنر و مردم، ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵).
و برای آنها شاهان، محکمههای قضایی، عروسی و عزا تصور میکردند. [۱۱۶]
نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة المناقب: در مناقب میر سیدعلی همدانی، ج۱، ص ۲۴۸، چاپ سیده اشرف ظفر، اسلامآباد ۱۳۷۴ ش.
[۱۱۷]
محمود فزونی استرآبادی، بحیره، ج۱، ص ۵۲۴، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
[۱۱۸]
محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، ج۱، ص ۴۹، هنر و مردم، ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵).
۶.۱۵ - زعفر پادشاه جنّیانبه نوشته جاحظ، [۱۱۹]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۲۴، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
قاضی جنّیانْ انسان است. پادشاه جنّیان، که زعفر نام داشت، در واقعه کربلا به امام حسین علیهالسلام پیوست.
گفتهاند زعفرِ جنّی در سالهای نخستین قرن چهاردهم هجری شمسی درگذشت و پسرش،شاهکاظم، بر جای او نشست. [۱۲۰]
محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، ج۱، ص ۴۹، هنر و مردم، ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵).
۶.۱۶ - صدای جنصدای جنّ را «عَزیفُ الجنّ» مینامیدند. از اشعار عرب، که در آنها صوتِ جنّ وصف شده، ابیاتی موجود است. [۱۲۱]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۱۷۲ـ ۱۷۸، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر) ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ (چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
به عقیده اعراب قدیم، هر شاعری جنّی دارد که به او شعر تلقین میکند؛ اگر آن جنّ مذکر باشد به آن «تابع» و اگر مؤنث باشد به آن «تابعه» میگویند. [۱۲۲]
جلالالدین همائی، «تابعه»، ج۱، ص ۴۳۴، یغما، سال ۱۳، ش ۹ (آذر ۱۳۳۹).
[۱۲۳]
عثمانبن عمر مختاری غزنوی، دیوان، ج۱، ص ۲۲۹ـ۲۳۱، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۴۱ ش.
این مطلب در شعر رودکی سمرقندی (متوفی ح ۳۲۹) نیز وارد شده است. [۱۲۴]
محمد دبیرسیاقی، پیشاهنگان شعر پارسی، ج۱، ص ۴۷، تهران ۱۳۵۱ ش.
۶.۱۷ - ارتباط شاعران عرب با جنیانجاحظ [۱۲۵]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۲۵ـ۲۲۹، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
در باره ارتباط شاعران عرب با جنّیان سخن گفته و نام عدهای از جنیان شعرای معروف را ذکر کرده است.
وی از شعر جنّیان ابیاتی نقل کرده و گفته است تلفظ برخی از آنها سه بار پشت سر هم، بیآنکه زبان آدمی بگیرد یا تُپق بزند، فقط از جنّیان ساخته است . [۱۲۶]
رودکی سمرقندی، ج ۶، ص ۲۰۷ـ ۲۰۸
به عقیده عوام اصفهان، هرکس باقلا (باقالی) بخورد شاعر میشود. این امر شاید مرتبط باشد با عقیدهای قدیمی که جاحظ [۱۲۷]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۱، ص ۳۰۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۱۲۸]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۶، ص ۲۱۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
نقل کرده است، مبنی بر این که خوراک جنّیان باقلا است.
بهزعم عامه، بعضی از رنگها، مانند رنگ سرخ، جنّیان را جذب میکند، [۱۲۹]
عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، ج ۴، ص ۲۵۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
پس بعید نیست که بوی باقلا هم توجهشان را جلب کند.
۶.۱۸ - جن در ادبیات داستانی و حماسی ایرانبنا بر ادبیات داستانی و حماسی ایران، جمشید و حضرت سلیمان بر جنّیان فرمان میراندند. در شاهنامه فردوسی، [۱۳۰]
ابوالقاسم فردوسی، ج ۹، ص ۳۲۴، بیت ۱۷۸،شاهنامه فردوسی، ج ۹، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱.
در نامه سعدبن ابیوقاص به رستم فرخزاد، لفظ جنّی آمده است.
با آنکه نام کسی که بهرام چوبین را به سرکشی برضد خسروپرویز برانگیخت در شاهنامه ذکر نشده است، بهنوشته صاحب تجاربالامم [۱۳۱]
تجارب الامم فی اخبار ملوک العرب و العجم، از مؤلفی ناشناخته ، ج۱، ص۳۳۰، چاپ رضا انزابینژاد و یحیی کلانتری، مشهد: دانشگاه فردوسی، ۱۳۷۳ ش.
ــ که احتمالاً اطلاعات خود را از دیگر منابع حماسی و تاریخی، که اکنون از دست رفتهاند، اخذ کرده این شخص جنّیهای بهنام مُذهِبه بوده است.
در فرامرزنامه [۱۳۲]
فرامرزنامه، به اهتمام رستم پوربهرام سروش تفتی، ج۱، ص ۲۷، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۲۴.
پادشاه پریان به بانوگشسب میگوید سُرخاب دیو، که پادشاه جنّیان است، گاه خودش را به شکل گورخر در میآورد.
ذکر جنّیان در حماسههای منظوم و منثور مذهبی بیشتر آمده است، مانند داستان جنگ حضرت علی علیهالسلام با جنّیان کافر که در جنگنامه آتشی [۱۳۳]
ذبیحالله صفا، حماسهسرایی در ایران، ج۱، ص۳۹۰، تهران ۱۳۶۳ ش.
و تحفة المجالس استرآبادی [۱۳۴]
سلطان محمدبن حسن استرآبادی، تحفة المجالس، ص ۴۵ـ۴۶ تهران.
[۱۳۵]
سلطان محمدبن حسن استرآبادی، تحفة المجالس، ص۶۲ -۶۴ تهران.
(و تحفة المجالس،، و تحفة المجالس ) وارد شده است. ۶.۱۹ - پری ترجمهفارسی جنجنّ را، هم در تفاسیر فارسی [۱۳۶]
بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، ج۱، ص ۳، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش.
[۱۳۷]
بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، ج۱، ص ۱۸۱، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش.
[۱۳۸]
بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، ج۱، ص ۲۶۳، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش.
[۱۳۹]
ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص ۳۵۲، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش.
و هم در متون غیردینی فارسی، [۱۴۰]
محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۱، ص ۶۸، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۴۱]
ناصرخسرو، کتاب جامعالحکمتین، ج۱، ص ۱۳۹ـ۱۴۰، چاپ هانری کوربن و محمد معین، تهران ۱۳۳۲ ش.
[۱۴۲]
ناصرخسرو، کتاب جامعالحکمتین، ج۱، ص ۱۴۲، چاپ هانری کوربن و محمد معین، تهران ۱۳۳۲ ش.
پری ترجمه میکردند.
در برخی متون داستانی فارسی، مثلاً دارابنامه بیغمی، [۱۴۳]
محمدبن احمد بیغمی، دارابنامه، ج ۲، ص ۷۲۴، چاپ ذبیحالله صفا، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
نه تنها پری و جنّ یکی دانسته شدهاند، بلکه گاهی دیوها نیز از نوع جنّ و پری بهشمار آمدهاند. [۱۴۴]
محمدبن احمد بیغمی، دارابنامه، ج ۲، ص ۷۲۹، چاپ ذبیحالله صفا، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
با این حال، در آثار متأخرتر، نظیر امیرارسلان، افزون بر آنکه پری و جنّ از هم تفکیک شدهاند، نامهای گوناگون جنّیان (از جمله عفریت، غول و بنیجان) به موجوداتی متفاوت اطلاق شدهاند. [۱۴۵]
محمدعلی نقیبالممالک، امیر ارسلان، ج۱، ص ۲۸۹، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۴۰ ش.
[۱۴۶]
محمدعلی نقیبالممالک، امیر ارسلان، ج۱، ص ۳۸۱، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۴۰ ش.
برخی محققان، جنّ را در اعتقادات ایرانی برگرفته از فرهنگ اسلامی و عربی دانستهاند، اما نولدکهبر آن است که احتمالاً صورت ایرانی جنّ، بازتاب موجوداتی در اعتقاد ایرانیانِ قبل از اسلام است که بعداً به جنّ تغییر نام دادهاند و با اعتقادات عربها در باره جنّ، که پس از اسلام به ایران وارد گردیده، آمیخته شدهاند. ۶.۲۰ - هراس عوام ایرانیان از جنیانعوام ایرانیان از جنّیان هراس دارند و مواظباند که بهاشتباه آنها را (مثلاً با بردن نامشان، سوزاندن پوست پیاز و تخممرغ، جارو کردن در شب، یا با سوت زدن) نطلبند و تصادفاً با ریختن آب جوش بر زمین یا با پرتاب سنگ، بدون بسمله، به آنها صدمهای نرسانند تا مورد اذیت و آزارشان قرار نگیرند. به همین دلیل، از آنها با اسامی مستعاری چون «از ما بهتران» یا «عزیزان» یاد میکنند. [۱۴۷]
کتاب ألف لیلة و لیلة، ج ۱، ص ۷۲ـ۷۳، چاپ محسن مهدی، لیدن: بریل، ۱۹۸۴.
[۱۴۸]
نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة المناقب: در مناقب میر سیدعلی همدانی، ج۱، ص ۲۵۲ـ۲۵۳، چاپ سیده اشرف ظفر، اسلامآباد ۱۳۷۴ ش.
بهترین راه پرهیز از آزردن غیرعمد جنّیان این است که قبل از انجام دادن کاری که ممکن است به ایشان صدمه بزند، بسمله بگویند، زیرا جنّ از بسمالله میگریزد. [۱۴۹]
صادق هدایت، نیرنگستان، ج۱، ص ۹۴، تهران ۱۳۴۲ ش.
[۱۵۰]
محمود کتیرائی، ج۱، ص۳۰، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ ش.
[۱۵۱]
محمود کتیرائی، ج۱، ص ۲۴۳، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ ش.
[۱۵۲]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص ۳۰۸، تهران ۱۳۶۳ ش.
۶.۲۱ - دفع شر جن با کمک برخی سنگهاهمراه داشتن برخی از سنگها شر جنّیان را دفع میکند. [۱۵۳]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص ۲۲۷، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
جنّیان در روزهای یکشنبه و سهشنبه، مردمآزارتر میشوند. [۱۵۴]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص ۲۷۶ـ۲۷۷، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۵۵]
ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص ۳۱۰، تهران ۱۳۶۳ ش.
بنا بر عقاید عامیانه ایرانیان، بعضی از آزارهایی که جنّیان به مردم میرسانند، به این قرار است: فرستادن انواع بدبختیها، ایجاد تصادفات و بیماریها، عوض کردن فرزند انسان با بچهای دیگر، و دزدیدن اسباب و مایملک انسان . عوام بلوچ به جنِّ بسیار مردمآزاری به نام «دیو یا هولو» عقیده دارند که شبها بهصورت نرّهگاوی پدیدار میشود و به آدمیان حمله میکند و جنّ دیگری به نام «سنگ جَبوک»، با انداختن سنگ به مردم آزار میرساند. [۱۵۶]
عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ج۱، ص ۲۲۶، ۱۳۵۸ ش.
۷ - جن در فرهنگ عامه دیگر مسلمانان جهان جنّ، با همان ویژگیهای عربی و ایرانی، در فرهنگ عامه دیگر مسلمانان جهان نیز وجود دارد. به باور مردم مصر، اگر کسی بر اثر خشونت و عصبانیت بمیرد، به عفریت بدل میشود. در شمال افریقا، عوام جنّ را با تعبیر کنایی «آنهایی که آنجا هستند» یاد میکنند. ترکان جنّ را «جین» و «اجینّی» میگویند و قصههای فراوانی در باره آن نقل میکنند و در میان آنان کلمه مکر (mekir) به موجودی خارقالعاده، با تمام مشخصات جنّ، اطلاق میشود. در قدیم، ترکها برای در امان ماندن از آزار جنّیان میگفتند: «ان شاءالله وقتشان پرشگون باشد». به اعتقاد آنان، برخی از کاروانسراهای ویران، اماکنی در حومه شهر و بهخصوص تنه درختان بزرگ، جایگاه جنّیان است. اصولاً اعتقادات ترکان در باره جنّ همان است که در ایران و کشورهای عربی رایج است. آنان نیز برای درمان بیماران جنّزده به جنّگیران مراجعه میکنند و معتقدند جنّگیران، که هودَّملینامیده میشوند، با جنّها در ارتباط اند. پیش از ۱۲۹۹ ش/۱۹۲۰، بهخصوص در شهرهای بزرگ، مثل استانبول و ازمیر، انجمنهایی از جنّگیران به رهبری گودیاها، که رهبران معنوی جنّگیران بودند، برپا میشد. ۷.۱ - عقاید مسلمانان هند درباره جنمسلمانان هند نیز بر این باورند که جنّها مخلوقاتی نامرئی با قدرتهای خارقالعادهاند و ریاست آنها را پادشاهی بهعهده دارد. دردوره اِلتُتْمِش، سلطان مُلتان هند (حک: ۶۰۷ - ۶۳۳)، ناحیهای در اطراف حوض شمسیدهلی را اقامتگاه جنّها میدانستند و مهمانخانهای را که التتمش بنا کرده بود، دارالجنّ مینامیدند، زیرا معتقد بودند که جنّیان غالباً در آنجا رفت و آمد دارند. سیدنجمالدین صغری (شیخالاسلام دهلی)،شیخ جلالالدین تبریزی را در این مهمانخانه منزل داد تا نیروی معنوی او را محک بزند. شیخ جلالالدین پیش از آنکه داخل مهمانخانه شود، خدمتکارش را فرستاد تا یک جلد قرآن در آنجا بگذارد. این کار رسمی را به وجود آورد که طبق آن، پیش از آنکه کسی وارد خانه خالی بشود، یک جلد قرآن برای باطل کردن سحر و طلسم جنّها در آنجا قرار بدهد. چون مردم باور داشتند جنّیان قادر به آسیب رساندن و ایجاد بیماریهای وخیم برای انسانها هستند، بسیاری از نویسندگان مذهبی، اوراد و ادعیهای نوشتهاند تا شرارتهای آنها را خنثا کنند. ۷.۲ - جن در میان مسلمانان اندونزیمسلمانان اندونزی نیز کلمه عربی جنّ را از طریق ادبیات عرب میشناسند. این کلمه در زبانهای اندونزیایی راه یافته است. مالایاییها این کلمه را به عنوان معادل یا تعبیر مؤدبانه هنتو، به معنای روح شیطانی، بهکار میبرند. در برخی زبانها، مانند گایو (از زبانهای اندونزی)، این کلمه نامی کلی برای انواع ارواح بومی است. ۸ - فهرست منابع(۱) ابنندیم. (۲) ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ ۱۳۷۶ ش. (۳) ابوالمؤید بلخی، عجایبالدنیا، چاپ ل پ سمینووا، مسکو ۱۹۹۳. (۴) سلطان محمدبن حسن استرآبادی، تحفة المجالس، تهران. (۵) چراغعلی اعظمی، «باورهای عامیانه مردم سنگسر»، هنر و مردم، ش ۹۲ (خرداد ۱۳۴۹). (۶) بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش. (۷) نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة المناقب: در مناقب میر سیدعلی همدانی، چاپ سیده اشرف ظفر، اسلامآباد ۱۳۷۴ ش. (۸) محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ ش. (۹) محمدبن احمد بیغمی، دارابنامه، چاپ ذبیحالله صفا، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش. (۱۰) تجارب الامم فی اخبار ملوک العرب و العجم،) از مؤلفی ناشناخته (، چاپ رضا انزابینژاد و یحیی کلانتری، مشهد: دانشگاه فردوسی، ۱۳۷۳ ش. (۱۱) عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر) ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹ (چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹. (۱۲) محمد دبیرسیاقی، پیشاهنگان شعر پارسی، تهران ۱۳۵۱ ش. (۱۳) علی ریاحی، زار و باد و بلوچ، تهران ۱۳۵۶ ش. (۱۴) سعدالدین وراوینی، کتاب مرزباننامه، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/۱۹۰۹. (۱۵) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، قم ۱۴۰۳. (۱۶) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۷) ذبیحالله صفا، حماسهسرایی در ایران، تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۸) محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش. (۱۹) فرامرزنامه، به اهتمام رستم پوربهرام سروش تفتی، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۲۴. (۲۰) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج ۹، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱. (۲۱) محمود فزونی استرآبادی، بحیره، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸. (۲۲) زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۹، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷. (۲۳) کتاب ألف لیلة و لیلة، چاپ محسن مهدی، لیدن: بریل، ۱۹۸۴. (۲۴) محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ ش. (۲۵) عثمانبن عمر مختاری غزنوی، دیوان، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۴۱ ش. (۲۶) محسن میهن دوست، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، هنر و مردم، ش ۱۷۱ (دی ۱۳۵۵). (۲۷) ناصرخسرو، کتاب جامعالحکمتین، چاپ هانری کوربن و محمد معین، تهران ۱۳۳۲ ش. (۲۸) عبدالله ناصری، فرهنگ مردم بلوچ، ۱۳۵۸ ش. (۲۹) احمدبن عمر نظامی، چهار مقاله، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ ش. (۳۰) محمدعلی نقیبالممالک، امیر ارسلان، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۴۰ ش. (۳۱) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۴۲ ش. (۳۲) جلالالدین همائی، «تابعه»، یغما، سال ۱۳، ش ۹ (آذر ۱۳۳۹). ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جن»، شماره۴۹۰۳. ردههای این صفحه : جنیان | فرهنگ و اجتماع
|